غلامرضا ذوالفقاری؛ اصغر پرتوی؛ مالک ذوالقدر؛ سید فرشید جعفری پابندی
دوره 3، شماره 1 ، خرداد 1401، ، صفحه 239-259
چکیده
در دوران پهلوی رابطه افقی طبقات و دولت به رابطه عمودی تغییر پیدا نمود. دولت با دستیابی به منابع مستقل از جامعه سعی در طبقه سازی و تحرکات طبقاتی نمود و بر آن شد تا برای خود پایگاه اجتماعی قدرتمندی به وجود ...
بیشتر
در دوران پهلوی رابطه افقی طبقات و دولت به رابطه عمودی تغییر پیدا نمود. دولت با دستیابی به منابع مستقل از جامعه سعی در طبقه سازی و تحرکات طبقاتی نمود و بر آن شد تا برای خود پایگاه اجتماعی قدرتمندی به وجود آورد. مقاله پیش رو توصیفی تحلیلی است و با استفاده از روش کتابخانهای به بررسی موضوع مورد اشاره پرداخته است. دولت محمد رضا شاه سعی در کنار زدن طبقات بانفوذ و تاریخی با تأکید بر برنامه های توسعه نمود. این سیاستها در کنار اینکه برای برخی از طبقات فرصت و موقعیت های سیاسی و اقتصادی تازه ای به وجود آورد فرصت و موقعیت طبقات سنتی ایران را محدود نمود. شاه با اصلاحات ارضی؛ و کنار زدن اشراف و خوانین و به حاشیه راندن عنصر دین و کنارگذاشتن روحانیت و توسعه صنعتی به منظور کنار گذاشتن بازار سنتی از تحولات سیاسی – اجتماعی در جامعه ایران نمود و بر ان شد در میان دهقانان، روشنفکران و طبقه سرمایه داری صنعتی پایگاه قدرتمندی ایجاد کند. ولی به دلیل سیاست های متعارض توسعه نتوانست در این امر موفق عمل نماید و به مرور زمان با جابه جایی طبقات؛ خواسته های جدید تر به وجود آمد که با مبانی مشروعیت رژیم محمد رضا شاه متعارض بود و لذا همین عامل باعث سقوط این رژیم شد. این مقاله در پی ارزیابی تأثیر سیاستهای محمد رضاشاه و نقش آن بر روی طبقات اجتماعی می باشد.